خانه > مقالات > شهروندان درجه چندم(روایت چهارم)/ایمان بیاورید که مسیح شفاعت می کند!

شهروندان درجه چندم(روایت چهارم)/ایمان بیاورید که مسیح شفاعت می کند!

برای بسیاری از شهروندان کشور آلمان،واضح و روشن است که قوانین ناظر بر زندگی پناهجویان مقیم این کشور،صرف نظر از چگونگی اجرای آنها،نقض آشکار حقوق انسانی است.پروسه طولانی مدت جواب دهی،قوانین سفت و سخت حاکم بر کمپ های پناهجویی،نگه داشتن آنها به پشت دروازه های شهر به مانند جذامخانه ها و بیشمار نکته ریز و درشت دیگر که ذیل تیتر «شهروندان درجه چندم» به آنها پرداخته شده و می شود،همگی به این سو هدایت می شوند که امر «ماندن»،به امری غیر منطقی و یا غیر ممکن بدل شود.در این میان هستند افراد/گروه های فعالی که در راستای بهبود شرایط زندگی پناهجویان،تلاش بسیار می کنند.برخی از این گروه ها که عموما دارای برخی مناسب سیاسی کشور نیز هستند،خواه بسته به عدم توانایی و خواه به دلایل به صرفه نبودن جبهه گیری در مقابل قدرت حاکم،از مبارزه مستقیم علیه قوانین دست شسته اند و به طرق مختلف،مشروط به امکاناتشان،سعی می کنند که امر «ماندن» را برای پناهجویان تا حدی ممکن سازند.از جمله این گروه ها می توان به احزاب و برخی گروه های سیاسی با اندیشه های چپ غیر رادیکال و ارگان های مذهبی وابسته به کلیسا اشاره نمود.گرچه افراد مستقلی نسبت به دو گروه کلی ذکر شده هم در این میان نقش بسزایی ایفا می کنند که منطق آنها،عموما از بستر منطق های مجزا و بعضا متنافر دو گروه اول گذر می کند و به بیان بهتر،بسیار رادیکال تر می باشند.نوشته پیش رو به انگیزه ها،اهداف و چگونگی کار کرد گروه دوم،یعنی کلیسا و اندام های وابسته به آن،بعنوان یکی از وزنه های موثر در شرایط کیفی زندگی پناهجویان،به سهم خود خواهد پرداخت.

*لازم به ذکر است که اطلاعات،درک از وقایع پیرامون و استدلال ها،ناشی از تجربه زیسته نگارنده در ایالت بایرن کشور آلمان می باشد و این مجموعه،حاصل اندیشگی پیرامون روابط و مناسبات پیرامون اوست.ذکر این نکته از آنجا ضروری است که ایالات مختلف کشور آلمان،قوانین نسبتا متفاوتی در مقایسه با یکدیگر،دستکم در زمینه قوانین حاکم بر زندگی پناهجویان دارند و این مهم می تواند منجر به مشاهده شرایطی بسیار متفاوت و از پس آن،دریافت هایی متضاد با متن حاضر شود.هر چند،امکان تشابه و همسانی مناسبات در چنین زمینه هایی،بسیار بالاتر از تضاد و تناقض میان آنها است.*

در نگاه اول،آنچه به نظر می رسد،تلاش بی وقفه انسان هایی با باور های مسیحی است که در قالب سازمان/گروه/فرد به یاری پناهجویانی شتافته اند که به هر دلیلی از کشور خود خارج شده و برای کسب اقامت،نهایت تلاش خود را می کنند.آنها هزینه می کنند،لباس هدیه می دهند،پناهجویان را در اعیاد مسیحی به صرف غذا و میوه دعوت می کنند،به صورت داوطلبانه کلاس های زبان برگزار می کنند و پس از خودکشی پناهجوی ایرانی،محمد رهسپار در شهر ورتسبورگ،برای وی مجلس ترحیمی برگزار می کنند(البته لازم به ذکر است که این مجلس ترحیم به همراه شمع و خرما،درست زمانی صورت می گرفت که 220 پناهجو از سرتاسر ایالت بایرن،به زیر برف زمستانه،خیابان های شهر ورتسبورگ را در اعتراض به شرایطی که منجر به خودکشی یک پناهجو شده بود،در می نوردیدند!)
بررسی کارکرد این دسته،مستلزم نگاه به آن از دو سوی متفاوت است

انگیزه مبتنی بر عقاید مذهبی/تکلیف محوری و نوع دوستی ای که عین ویرانی است:

پس از مدت ها همنشینی و مباحثه با افراد و گروه های مختلف مسیحی،که اغلب نه از جایگاه فردی/گروهی که طالب کسب قدرت سیاسی از مجرای مذهب است که به صورت باور فردی و ضرورت همیاری یک فرد مسیحی با پناهجویان وارد مباحثه می شدند،دریافتم که ما حصل استدلال های آنان،ناشی از باور به برابری انسان ها در نزد خداوندشان می باشد.آنها شدیدا تلاش می کردند که پدیده پناهجویی (یا به بیان بهتر،آوارگی ناجورها) را از هرچه معنای سیاسی تهی کنند و پناهجو را صرفا به دید یک انسان،البته از دیدگاه خود، برانداز کنند.انسانی که حال در شرایطی فرودست تر نسبت به آنها زندگی می کند و از آنجا که هر انسانی همواره مورد لطف خداوندشان قرار گرفته است،می بایست که طبق آموزه های دینی شان،او را از محبت خود بهره مند کنند تا بدین ترتیب،محبت و محبت کردن را گسترش دهند. او (فرد/گروه) انسان ها را برابر می شمارد اما نه در بهره مندی از حقوق اجتماعی،بلکه در زمینه آفرینش و قضاوت توسط پروردگارش.او نابرابری در جهان را به رسمیت می شناسد و برابری را نزد پروردگارش جستجو می کند و به او وا می گذارد.حتی اگر پا را کمی فراتر بگذارد،در مقابل نابرابری،خود را در جایگاه برتری می یابد که حال در قبال خیل انسان های محروم جهان چندمی به کشورش قرار گرفته است.عدالت نزد پروردگار است،پس نه در پناهجو و نه در خود،توان تغییر شرایط موجود را نمی بیند و چاره را نه در تغییر مناسبات برسازنده وضع کنونی که در تطمیع هرچه بیشتر پناهجو می یابد. «انسان هایی که در کشورهایی زندگی کرده اند که به اندازه ما خوشبخت نیستند،و تحمل تنهایی و غریبگی زندگی در محیطی ناشناخته برایشان سخت است،پس باید که مورد محبت بیشتری قرار گیرند.بنابراین، برای ارتقا جایگاه او تا حد جایگاه برتر خود،همان کفشی که برای خودم می پسندم را،برای او نیز می خرم». ناگفته پیداست که چنین رویکرد منفعلانه ای،در بهترین حالت ممکن،به جای مبارزه با ستم و نابرابری،به پرستاری از «قربانیان» آن می پردازد.و جالب آنکه،با توجه به تیمار سطحی و پوشالی آسیب های وارده بر پیکر انسان ها،گستاخی را نزد ستمگر افزایش می دهد.تجلی چنین گستاخی آنجاست که سخنگوی دولت محلی اونتر فرانکن در مصاحبه با دوییچه وله، باد به گلو می اندازد و می گوید: «در اینجا(شهر ورتسبورگ)۱۳ نهاد اجتماعی وجود دارد که مستقل از دولت و داوطلبانه به وضعیت پناهجویان رسیدگی می‌کنند، برای نمونه سازمان کاریتاس یا انجمن مدرسه عالی کاتولیک‌ها و انجمن کمک به پناهجویان. تلاش ما بر این است که این خانه پناهجویان را به خوبی اداره کنیم و حتی برخی مسئولان سیاسی آن را «نمونه» نامیده‌اند. برای همین نمی‌توانیم درک کنیم که شیوه اداره اینجا را «نامرتب» خوانده و از آن انتقاد کرده‌اند»(1)

انگیزه مبتنی بر افزایش قدرت سیاسی/گربه ها در راه رضای خود،به شیرها هم رحم نمی کنند

این روز ها،یکی از مشهورترین طرق اخذ اقامت در کشور آلمان،تغییر دین و مشخصا خروج از اسلام و باور به مسیحیت است.عموم پناهجویانی که از کشورهایی با قوانین و مجازات اسلامی به اینجا می آیند،می توانند از مقوله «ارتداد» استفاده کرده و اعلام کنند که با  مسیحی شدنشان،در صورت بازگشت به کشور خود و بجا آوردن آموزه های دینی همچون بشارت دهی،امنیت جانی نخواهند داشت.(البته گفتنی است که چنین استفاده ای اغلب از سوی پناهجویان افغان،به دلیل باور به اسلام مردود است اما عموما از سوی پناهجویان ایرانی مورد پذیرش قرار می گیرد)پروسه مذکور ریزه کاری های بسیار دارد اما اصل ماجرا به همین سادگی ها که دیده می شود نیست. در برخورد نخست،زمانی که پناهجویان در کمپ های موقت قرار دارند،شاهد مصاحبه های پیچیده و سنگین افرادی با مسائل سیاسی خواهند بود که در مقابل مصاحبه هایی که مسائل دینی را بررسی می کنند،بسیار خوف آورتر و ثقیل تر به نظر می رسد.اما با این حال،حدود 90 درصد از مهاجران،با توجه به رخدادهای سیاسی در ایران،داستانی کمابیش سیاسی با خود به مصاحبه می برند که باز هم حدود نود درصدشان پاسخ منفی را در کمترین فرصت دریافت می کنند.از طرفی،برخی افراد که به وضوح پرونده سیاسی نسبتا واقعی و قابل قبولی بر روی میز می گذارند،پرونده هایشان به طور سیستماتیک،یا پاسخ منفی دریافت می کند و یا درخور مدت زمان های طولانی و فرسایشی می شوند.با در نظر داشتن این مهم از یک سو و مضاف شدن شرایط سخت و طاقت فرسای موجود در کمپ های پناهندگی از سوی دیگر،می توان میزان گرایش پناهجویان برای ورود به دین مسیحیت را حدس زد.اما ظهور چنین میل و گرایشی،برای چه کسی سود دارد و اساسا چه کسی چنین مسیری را،به یکه مسیر رهایی پناهجوی مبدل کرده است و چرا؟ پرواضح است که افراد/گروه/سازمان های وابسته به کلیسا،پاسخ سوال فوق می باشند.چه افرادی که زبان فارسی را بعنوان زبان دوم خود آموزش دیده اند و مانند ویزیتورهای شرکت های تولید کننده لوازم آرایشی بهداشتی،با ورود به کمپ ها،مسیحیت را ویزیتوری می کنند و چه افرادی با داشتن رده بالای مذهبی که برش کم نظیری بر دستگاه قدرت حاکم دارند و سعی بر اعمال فشار بر دادگاه ها دارند و چه آنهایی که با توجه به توان مالی پر حرف و حدیثشان،در اولین صفوف کمک رسانی مالی و یا تامین مایحتاج پناهجویان ایفای نقش می کنند،همگی یک هدف را دنبال می کنند و آنهم جذب نیرو است.پناهجو،برای مسیحی شدن در ابتدا و تایید آن در دادگاه،نیازمند تهیه دو مورد است.یک:غسل تعمید و دو:تاییدیه برای اثبات حضور منظم فرد بر سر کلاس های درس مسیحیت.هر دو این تاییدیه ها توسط کلیساها ارائه می شوند.حال آنکه،مراحل دیدن غسل تعمید خود مستلزم حضور بر سر کلاس های درسی است که عموما از دوره های شش ماهه آغاز می شود و گاها به دوره های دو ساله نیز می رسد.(بماند که غسل تعمید فروشان وطنی،به صرف دلالی غسل تعمید،چه تجارتی که برای خود به هم نزده اند!)مشهود است که پناهجویان با باور به اینکه چنین تغییری کاملا صوری است صرفا برای اخذ اقامت وارد این پروسه می شوند اما حتی در صورتی که در استخر مسیحیت،غرق نشوند،دستکم در کلاس های درس،پایشان که خیس می شود.کلاس ها اگر بتوانند از هر ده پناهجویی که به صورت صوری مسیحی شده اند،دو نفر را واقعا مسیحی کند،کار خود را انجام داده است.در بدترین حالت،کلیساها از چنین سیاه لشکری،در جدال های آماری بسیار سود برده و می برند. حال می توان عدم حمله کلیسا و اندام های وابسته به آن نسبت به قدرت و مناسبات حاکم را،جدا از نوع دوستی مادون ها،که از دیدگاه منفعت طلبی مافوق های این دسته فهم کرد.وجود قوانین ضد انسانی است که دلیل سرازیر شدن خیل عظیمی از متقضایان به سمت کلیسا را موجب شده است.یک کلیسای پر رونق در ایالت بایرن،شاید که سالیانه دو و یا سه نفر را غسل تعمید دهد و این در حالی است که از 18 نفر پناهجوی ایرانی ساکن کمپ،12 نفرشان در یک سال گذشته به کمک دلالان ایرانی غسل دیده اند و بقیه آنها در تلاش برای فراهم کردن مبلغ مطالبه شده توسط دلال هستند.

خلاصه چگونگی کارکرد آن ها از این قرار است که: یک دسته با داشتن منابع مالی،سعی می کنند تا کمک به پناهجویان را امری مختص به خود نشان دهند و آن ها را به حضور خود در صحنه نیازمند نگه دارند،قسمتی با در دست داشتن قدرت سیاسی،هر از گاهی نسیمی از جواب های مثبت برای متقاضیان را به دادگاه ها می آورند تا امید ها به چنین مسیری همچنان پا برجا باقی بمانند و عده ای به آموزش جدی آموزه های مسیحی مشغولند.

مشخص است که کلیسا و اندام های وابسته به آن نه تنها مخالف وضع کنونی پناهجویان ایالت بایرن نیستند،که یکی از حامیان مستقیم(ما فوق ها) و غیر مستقیم(مادون ها) سیاست های دست راستی دولت بایرن می باشند و با چنین حمایتی،زالو وار،با تغذیه از خون پناهجویان بعنوان آخرین لایه اجتماعی آلمان،به حیاط خود ادامه می دهند.در قبال چنین رویکردی،مقاوم ترین پناهجویانی که از نزدیک دیده ام،پس از تحمل شرایط سخت به مدت نزدیک به دو سال،سرانجام در مقابل فشار ها سپر انداخته اند و با وجود اینکه خود را در تنهایی هایشان،بابت چنین تسلیمی ملامت می کنند،تصور سال های سال ماندن در چنین شرایطی،آنها را بیش از پیش به پیدا کردن راه حلی هر چند در تقابل با باور های شخصیشان ناچار ساخته است

پ.ن
1-مصاحبه سخنگوی دولت اونترفرانکن،یوهانس هارده ناکه،با خبرنگار دوییچه وله،در خصوص خودکشی محمد رهسپار در شهر ورتسبورگ و اعتراضات پس از آن
http://www.dw.de/dw/article/0,,15767639,00.html

دسته‌ها:مقالات
  1. هنوز دیدگاهی داده نشده است.
  1. No trackbacks yet.

بیان دیدگاه